چالش جدید

وای که چقدر این روزا سرم شلوغه
از روز تولدم که رفتیم قم میخواستم پست بزارم اما مگه وقت میشه!!

هدیه تولد و سالگرد عقدمون هم یه دستکش چرم بود 

سه هفته یکشنبه دوشنبه ها میرم کلاس سیالات و انتقال حرارت دکتر صفری فرد. از 1 بعد از طهر تا 9 شب!! ترم فشردست دیگه چاره ایی نیست. میخوایم تا قبل عید تموم بشه. به هرحال یکنشبه دوشنبه های سختی رو دارم

سه شنبه ها هم یا دارم خستگی در میکنم یا دارم درسایی که دو روز گذشته استاد بمون دادن رو میخونم.

هفته پیش هم محمدصادق همایش مشهد داشت من از دوشنبه شب که صادق رفت رفتم خونه مامان بزرگ تا شنبه صبح. خیلی راحت بودم اونجا بدون اینکه دغدغه کارای خونه رو داشته باشم درس میخوندم.

سوغاتی مشهد هم یه مانتو زمستونه بود. خیلی قشنگه و بم میاد. خیلی دوسش دارم. البته بعدش همسرجان گفت رفته همین معین مال برام خریده. لباسای مشهد قشنگ نبودن.

واااای صادقی ممنوووووون که انقدر به فکرمی و خودتو به خاطر من به زحمت میندازی 

چهارشنبه کلاس ریاضی مهندسیم تموم شد. باید برگردم از اول یه دور دیگه شروع کنم به خوندن.

به قوله یه استاد خلاقیته تو تلویزیون میگفت خودتونو به چالش بکشید

یا محمد صادق میگفت یه روانشناسه گفته به سختی های زندگیتون نگید مشکل بگید چالش

منم الان به این کنکورم میگم چالش. چالش هم معنی لغویش یعنی به مبارزه طلبیدن!!

آقا من خودمو به مبارزه با کنکور میطلبم  چالش کنکور!

با وجود همه ی سختی ها از خودم راضی هستم 

به قول محمدصادق کنکور سخته یا باید بیخیالش بشی و بگی هرچی شد شد یا باید سخخخخختتت بخونی تا اونی که میخوای قبول شی. منم که نمیتونم بیخیال باشم دومی رو انتخاب کردم 

نمیخوام در برابر کنکور شکست بخورم. میخوام این دو ماه باقی مونده رو زور خودمو بزنم. به معنای واقعی خرخونی کنم. باید بیومکانیک امیرکبیر قبول بشم

پ.ن. قرار شده از عید برم یزد خونه مامان اینا تا کنور هم یزد بمونمو اونجا درس بخونم. خوبه این اما نگرانم که اونجا رفت وآمد زیاد بشه و نتونم بدرسم  دیروز ویرایش کنکور حوزه امتحانیمو هم یزد انداختم. 

توکل به خدا

من تلاشمو میکنم بقیش هرچی خدا بخواد منم راضیم به رضای او 

ساعت 12:45 عصر